Saturday, 18 November 2017
فراسوی خبر.....شنبه ۲۷ آبان
همبستگی گسترده مردم با زلزله زدگان و رسوایی رژیم
زینت میرهاشمی
رویدادهای پس از زلزله مهیب در استان کرمانشاه چهره ضد انسانی رژیم ولایت فقیه را یک بار دیگر در مقابل چشم مردم ایران قرار داد. حاصل ادعاهای دروغ و دلسوزیهای مضحک پایوران رژیم، افزایش خشم و نفرت مردم شده است. هزاران گزارش صوتی، تصویری و نوشتاری از جانب شاهدان در صحنه، وضعیت تاسف آور مردم را پوشش داده است. گزارشات برخی از رسانه های کشورهای دیگر و تعدادی از رسانه های حکومتی گوشه ای از شرایط فاجعه بار را منعکس کرده اند.
خبرنگار روزنامه نیویورك تایمز در روز پنجشنبه ۲۵ آبان از اسلام آباد گزارش داد: «بیمارستانی كه با هزینه ۱۵ میلیون دلاری طی ۸ سال ساخته شده بود و توسط وزیر بهداری دولت ایران افتتاح شده بود در عرض ۳۰ ثانیه مانند یك قوطی نوشابه در دستان یك بچه فروریخت در حالیكه ساختمان بیمارستان اصلی كه ۴۰ سال قبل ساخته شده بود در كنار آوار ساختمان جدید سرجایش ایستاده است.» گزارشگر اضافه می کند که «به گفته مقامات بیش از ۴۰ هزار از اماكن غیر قابل سکونت شده اند كه شامل بسیاری ساختمانهای جدید ساخته شده توسط دولت؛ بیمارستانها، مدارس، مجموعه های آپارتمانی و حتی سنگرهای ارتش» می شود.
روزنامه حکومتی انتخاب در روز چهارشنبه ۲۴ آبان از قول یکی از زلزله زدگان نوشت: «بدبخت شدیم، به خدا امشب از سرما می میریم، کمکمان کنید..بچه یک ساله ام از سرما یخ زده.. فردا چادر برسد چه فایده، چرا که باید از روی جنازه ما بگذرید. من فقط یک چادر می خواهم.» در همین گزارش نوشته شده که «پدر جوانی که صدایش از فریاد زدن برای یافتن سرپناه موقت گرفته و خاک آلود، سیاه پوشی که اشک می ریزد و برای جرعه ای آب، غذا و چادر، درخواست کمک می کند، تنها گوشه ای از مشکلات آوارگان زلزله استان کرمانشاه را نشان می دهد که در دنیای واقعی و مجازی دست به دست می شود.»
همین روزنامه در گزارشی از قول یک مجلس نشین از برخی حقایق پرده برداری می کند.
احمد صفری، نماینده مجلس از کرمانشاه با اشاره به بازدید خود از روستاهای حاشیه سرپل ذهاب، قصر شیرین و ثلاث باباجانی گفت: «این جا قیامت است» و اضافه کرد که: «متاسفانه هنوز اقلام در همه روستاها توزیع نشده است، شاید فقط ۱۰ درصد روستاها چادر گرفته باشند. روستاهایی وجود دارد که نود درصدشان از میان رفته است، وضع خیلی نامناسب است....هلال احمر آن قدر بی نظم و تدبیر و بدون مدیریت عمل می کند که خود نیاز به ستادی برای رفع مدیریت بحرانش دارد.»
وی با تاکید بر این که تعداد کشتهشدگان زلزله بیشتر از آمار اعلام شده است، گفت: «مسئولان خبر ندارند، من خودم به روستایی سرزدم که گفتند بیست نفر را همان روز اول خودشان خاک کرده اند این افراد جزو آمار جان باختگان به حساب نمیآید. به نظر من بیش از ۱۰۰۰ نفر جان خود را از دست دادند، فقط در یک کوچه در سرپل ذهاب ۷۰ نفر کشته شدهاند، در مسکن مهر بیش از ۲۵۰ نفر جان باختند.»
در مقابل رفتار نفرت آور پایوران حکومت که در همین شرایط بحرانی به دنبال چپاول هستند، مردم ایران در ابعاد شگفت آور و تحسین برانگیز به کمک زلزله زدگان شتافتند و حکومت آبرو باخته در مسیر انجام این کمکها به صورتهای مختلف کارشکنی می کند.
تشکلهای مستقل کارگری، نهادهای مدافع حقوق کارگران، معلمان و پرستاران، انجمنهای غیر انتفاعی مردمی، نهادهای مدافع حقوق زنان، کودکان و محیط زیست، دانشجویان، ورزشکاران و هنرمندان مردمی، زندانیان سیاسی و فعالان جریانهای سیاسی محالف حکومت در یک همبستگی خودجوش به یاری زلزله زدگان شتافتند و یک بار دیگر بر دره عمیقی که بین مردم ایران و رژیم ولایت فقیه مُهر تایید زدند.
همبستگی و همدردی بی نظیر مردم ایران با مردم زلزله زده و رفتار نفرت آور سران حکومت برگ زرینی در تاریخ مردم ما به ثبت رساند.
Wednesday, 15 November 2017
فراسوی خبر......پنجشنبه ۲۵ آبان
جنایتکاران حاکم بر ایران باید مورد حسابرسی و محاکمه شوند!
زینت میرهاشمی
روز سه شنبه ۲۳ آبان کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای شصت و چهارمین بار طی یک قطعنامه ۵ صفحه ای با عنوان «وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران»، نقض گسترده حقوق بشر توسط رژیم حاکم بر ایران را محکوم کرد. این قطعنامه با ۸۳ رای مثبت، ۳۰ رای منفی و ۶۸ رای ممتنع به تصویب رسید و برای بررسی مجدد و رای گیری به مجمع عمومی ملل متحد ارایه شد.
نقض مداوم حقوق بشر، خاتمه دادن به اذیت و آزار و تهدید و ارعاب شكنجه مخالفان سیاسی، مدافعان حقوق بشر و فعالان حقوق زنان و اقلیتها، رهبران كارگری، فعالان حقوق دانشجویان، فیلمسازان، روزنامه نگاران و بلاگرها، مدیران صفحات رسانه های اجتماعی، كاركنان رسانه ها، رهبران مذهبی، هنرمندان، وكلا و افراد متعلق به اقلیتهای مذهبی شناخته شده و شناخته نشده و خانواده های آنها، بازداشتهای گسترده و خودسرانه، شکنجه زندانیان، افزایش و آمار بالا و متعدد مجازات اعدام، وضعیت بد زندانها و جلوگیری از دسترسی به معالجات لازم پزشکی برای زندانیان، تبعیض سازمان یافته دولتی علیه اقلیتها، تداوم نقض آزادیهای اقلیتهای مذهبی، قومی و زبانی، اعمال محدودیتهای گسترده و جدی علیه حق آزادی بیان، عقیده، اجتماع و تجمع صلح آمیز، وجود اشكال تبعیض و نقض حقوق بشر زنان و دختران و .... از جمله مواردی است که در این قطعنامه بدان پرداخته شده است.
اگرچه در قطعنامه در مورد قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ و تلاش دادخواهانه خانواده های زندانیان به قتل رسیده در آن کشتار وحشیانه حرفی زده نشده، اما اساس این قطعنامه که یک ننگ دیگر برای پایوران رژیم است، بر اساس گزارش افشاگرانه خانم عاصمه جهانگیر است.
در واکنش به تصویب این قطعنامه، بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت خارجه رژیم با یک استدال مسخره مدعی بی اعتباری این سند مهم جهانی شد. وی مدعی شد که «تعدادی از بزرگترین ناقضان رسوای حقوق بشر و جنایتکاران جنگی و مروّجان اصلی تروریسم» از این قطعنامه حمایت کرده اند. این ادعا از جانب سخنگوی رژیمی مطرح می شود که پدر خوانده تروریستها است و در لیست مخالفان قطعنامه نام کشورهایی همچون افغانستان، بلاروس، چین، کره شمالی، لبنان، کویت، اریتره، مصر، عمان، پاکستان، روسیه، زیمبابوه، سوریه و سودان ردیف شده است.
با تصویب قطعنامه کمیته سوم ملل متحد و تصویب آن در مجمع عمومی، سازمان ملل باید به حسابرسی جدی از پایوران استبداد مذهبی حاکم بر ایران بپردازد و برای محاکمه حکام جنایتکار ایران راهکار عملی در پیش گیرد.
Tuesday, 14 November 2017
فراسوی خبر... چهارشنبه ۲۴ آبان زلزله و جمهوری اسلامی؛ یک ترکیب مرگبار و ویرانگر
منصور امان
زلزله یکبار دیگر شهرها و روستاها را در بخش تازه ای از کشور ویران ساخته، هزاران تن را به مرگ و خون کشیده و تلی از آوار از زندگی ده ها هزار تن برجای گذاشته است. این فاجعه هر چند سال به تناوب بر گوشه ای از خاک ایران نازل می شود، با همان مُشخصات، همان آسیبها و با همان تراژدیهای انسانی، بدون آنکه آمادگی زیرساختی، مُدیریتی، تدارُکاتی و امدادی در برابر آن حتی اندکی بهبود یافته باشد.
سرپُل ذهاب و قصرشیرین در پاییز ۹۶ آیینه ای هستند که در آن رودبار و منجیل ۶۹، بیرجند ۷۶، آوج ۸۱، بم ۸۲، زرند ۸۳، فیروزآباد ۸۳، بروجرد ۸۵ و اهر و ورزقان ۹۱ با چهره و مُشخصاتی یکسان بازتاب یافته: خانه های فرسوده و غیرمُقاوم بر سر ساکنان خراب شده، تاسیسات شهری، بیمارستانها، جاده ها ویران گردیده، در ساعات و روزهای حساس نخُست، زلزله زدگان به حال خود رها شده اند و اُمید به نجات زیر آوار ماندگان ساعت به ساعت بیشتر رنگ می بازد، امداد رسانی ناقص، ناکافی، ابتدایی و آمیخته با هرج و مرج است.
همچون این فاجعه و پیامدهای آن، برخورد حُکومت نیز ثابت مانده است. رهبران و پایوران حُکومت در ریختن اشک تمساح برای قُربانیان با یکدیگر مُسابقه می گذارند، پیام تسلیت می فرستند، برای این و آن دستورهای توخالی کُمک رسانی صادر می کنند، وعده بی سرانجام مدد رسانی می دهند، به تور سیاحتی به مناطق زلزله زده می روند. سپاه پاسداران و بسیج، منطقه آسیب دیده را برای جلوگیری از اعتراضات و چپاول کُمکها قُرُق می کنند، برای تزیین واقعیت، اخبار و اطلاعات دروغ ساخته و پرداخته می شود و سرآخر در توجیه بی کفایتی و بی اعتنایی غیرانسانی حُکومت به سرنوشت مردُم، به آیات و روایات مذهبی برای طبیعی و عادی نشان دادن خسارات یا حتی مُقصر بودن قُربانیان مُتوسل می شوند.
تنها پدیده تازه در این کارناوال ویرانی و بی لیاقتی، تخریب مجموعه های تازه ساز "مسکن مهر" است؛ یک پروژه حُکومتی که با بوق و کرنا و صرف هزاران میلیارد تومان به دست اجرا گذاشته شد و امروز به تله ای مرگبار برای ساکنانش بدل گردیده است. نتیجه همدستی دستگاه دولتی فاسد و پیمانکاران تبهکار، در منطقه زلزله زده در برابر چشم همگان قرار گرفته است.
بدیهی است به کسانی که امنیت، سلامت و هستی جامعه را اولویت خود و منابع ثروتی که در اختیار دارند نمی دانند، نمی توان اُمید مدد رسانی بست. آنهایی که یک حادثه طبیعی مُکرر و قابل انتظار را با بی مسوولیتی و کوته بینی شان به یک فاجعه تمام عیار ناگهانی با آثار پایش ناپذیر برکشیده اند، نه صلاحیت و نه اراده نجات کسی یا چیزی را دارند.
در شرایط سختی که زلزله زدگان به کُمکهای فوری نیاز دارند، تنها خود مردُم هستند که می توانند یاری رسان باشند. برای اطمینان از رسیدن کُمکها به دست آسیب دیدگان باید آنها را به گونه مُستقیم و با کُمک افراد محلی یا تشکُلهای غیردولتی در محل توزیع کرد. شبکه های اجتماعی در این رابطه می توانند نقش موثری در وصل ارتباط و سازماندهی ایفا کنند.
از سوی دیگر، ضروری است که کُمکهای خارجی با نظارت و شرکت نمایندگان نهادها و سازمانهای بین المللی یا مورد اعتماد آنها ارسال و توزیع شود. تجربه زلزله های گذشته نشان داده است که چگونه نهادهای فاسد حُکومتی مانند سپاه پاسداران و بسیج، کُمکهای خارجی را یک خوان یغمای بیشتر می شمارند.
در یک بازه زمانی ۳۶ ساله، زلزله های مهیب ۱۰ بار بخشهای گوناگون کشور را به ویرانه بدل ساخته است. کاهش و محدود ساختن خسارتها انسانی و مالی حادثه ای که بخشی از واقعیت زمین شناسی کشور را تشکیل می دهد و با فاصله های کوتاه در حال تکرار است، مُمکن و در دسترس است. موج سهمگین مرگ و ویرانی زلزله بر بستر رژیم جمهوری اسلامی به غُرش در می آید.
سرپُل ذهاب و قصرشیرین در پاییز ۹۶ آیینه ای هستند که در آن رودبار و منجیل ۶۹، بیرجند ۷۶، آوج ۸۱، بم ۸۲، زرند ۸۳، فیروزآباد ۸۳، بروجرد ۸۵ و اهر و ورزقان ۹۱ با چهره و مُشخصاتی یکسان بازتاب یافته: خانه های فرسوده و غیرمُقاوم بر سر ساکنان خراب شده، تاسیسات شهری، بیمارستانها، جاده ها ویران گردیده، در ساعات و روزهای حساس نخُست، زلزله زدگان به حال خود رها شده اند و اُمید به نجات زیر آوار ماندگان ساعت به ساعت بیشتر رنگ می بازد، امداد رسانی ناقص، ناکافی، ابتدایی و آمیخته با هرج و مرج است.
همچون این فاجعه و پیامدهای آن، برخورد حُکومت نیز ثابت مانده است. رهبران و پایوران حُکومت در ریختن اشک تمساح برای قُربانیان با یکدیگر مُسابقه می گذارند، پیام تسلیت می فرستند، برای این و آن دستورهای توخالی کُمک رسانی صادر می کنند، وعده بی سرانجام مدد رسانی می دهند، به تور سیاحتی به مناطق زلزله زده می روند. سپاه پاسداران و بسیج، منطقه آسیب دیده را برای جلوگیری از اعتراضات و چپاول کُمکها قُرُق می کنند، برای تزیین واقعیت، اخبار و اطلاعات دروغ ساخته و پرداخته می شود و سرآخر در توجیه بی کفایتی و بی اعتنایی غیرانسانی حُکومت به سرنوشت مردُم، به آیات و روایات مذهبی برای طبیعی و عادی نشان دادن خسارات یا حتی مُقصر بودن قُربانیان مُتوسل می شوند.
تنها پدیده تازه در این کارناوال ویرانی و بی لیاقتی، تخریب مجموعه های تازه ساز "مسکن مهر" است؛ یک پروژه حُکومتی که با بوق و کرنا و صرف هزاران میلیارد تومان به دست اجرا گذاشته شد و امروز به تله ای مرگبار برای ساکنانش بدل گردیده است. نتیجه همدستی دستگاه دولتی فاسد و پیمانکاران تبهکار، در منطقه زلزله زده در برابر چشم همگان قرار گرفته است.
بدیهی است به کسانی که امنیت، سلامت و هستی جامعه را اولویت خود و منابع ثروتی که در اختیار دارند نمی دانند، نمی توان اُمید مدد رسانی بست. آنهایی که یک حادثه طبیعی مُکرر و قابل انتظار را با بی مسوولیتی و کوته بینی شان به یک فاجعه تمام عیار ناگهانی با آثار پایش ناپذیر برکشیده اند، نه صلاحیت و نه اراده نجات کسی یا چیزی را دارند.
در شرایط سختی که زلزله زدگان به کُمکهای فوری نیاز دارند، تنها خود مردُم هستند که می توانند یاری رسان باشند. برای اطمینان از رسیدن کُمکها به دست آسیب دیدگان باید آنها را به گونه مُستقیم و با کُمک افراد محلی یا تشکُلهای غیردولتی در محل توزیع کرد. شبکه های اجتماعی در این رابطه می توانند نقش موثری در وصل ارتباط و سازماندهی ایفا کنند.
از سوی دیگر، ضروری است که کُمکهای خارجی با نظارت و شرکت نمایندگان نهادها و سازمانهای بین المللی یا مورد اعتماد آنها ارسال و توزیع شود. تجربه زلزله های گذشته نشان داده است که چگونه نهادهای فاسد حُکومتی مانند سپاه پاسداران و بسیج، کُمکهای خارجی را یک خوان یغمای بیشتر می شمارند.
در یک بازه زمانی ۳۶ ساله، زلزله های مهیب ۱۰ بار بخشهای گوناگون کشور را به ویرانه بدل ساخته است. کاهش و محدود ساختن خسارتها انسانی و مالی حادثه ای که بخشی از واقعیت زمین شناسی کشور را تشکیل می دهد و با فاصله های کوتاه در حال تکرار است، مُمکن و در دسترس است. موج سهمگین مرگ و ویرانی زلزله بر بستر رژیم جمهوری اسلامی به غُرش در می آید.
Monday, 13 November 2017
لیلا جدیدی
محدویتهایی که جمهوری اسلامی به بهانه اسلام و مذهب و جهت کنترل بر مردم تاکنون بر جامعه اعمال کرده، همگی و یکسر به ضد خود تبدیل شده؛ از حجاب اجباری تا فشار بر جوانان و روابط آنان، از آزادی بیان تا سرکوب فعالیتهای اجتماعی، خبرنگاری، دانشجویی، هنری، کنسرت و غیره... اکنون اوج این ضدیت در گسستگی مردم از ارتجاع مذهبی و اقدام برای تغییر نامهای مذهبی خود و درماندگی رژیم با اعلام محدودیتهای جدید برای این کار پدیدار گشته است.
مردمی که یا برای روزه نگرفتن در ملاءعام کتک خوردند یا شاهد روی زمین کشیده شدن دختران توسط یک عده مزدور قلدر به خاطر نمایان شدن تار مو شدند، جوانانی که به خاطر شرکت در جشن تولد، میهمانی و رقص و شادی کتک خوردند، بازداشت شدند و مجبور به پرداخت جریمه شدند، عروس و دامادی که جشن عروسی شان به عزا تبدیل شد، زیرا رعایت "موازین اسلامی" رژیم را نکردند، همه و همه جامعه را آنچنان از دین و آیین حکومتی بیزار کرده که می خواهد حتی نامهای مذهبی خود را تغییر داده و اسمی سکولار بر خود بگذارد.
یک روز علم الهدی گفت "کنسرت بی بند و باری و مطرب بازی است"، همریشان او هم در دیگر شهرها به دنبال او ناله و شیون سر دادند که چرا مسجدها خالی شده اند. حجت الاسلام کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران، فریاد برآورد هیهات که جامعه سکولار شده و نهضت مسجد سازی راه انداختند. حجت الاسلام محسن قرائتی گله کرد که شهرکهای جدیدی در کشور ساخته می شود، ولی هیچکس حاضر نیست در آن منطقه مسجد بسازد. گفتند مدرسه اسلامی شود، دانشگاه اسلامی شود، ادارات اسلامی شود.
حال جامعه آنقدر از این شارلاتان بازیها بیزار شده که دیگر اسمش را هم نمی خواهد نشانی از آن داشته باشد.
در قواعد جدید رژیم داعشی امکان تغییر نامهای مذهبی ممنوع شده، مگر آنکه یک نام مذهبی با نام مذهبی دیگری جایگزین شود. بنابراین شهروندان از این پس حق تغییر نام یا انتخاب نام دلخواه خود برای فرزندان شان را ندارند. البته نگران نباشید، تغییر نامهای "غیرمذهبی و غیرمتعارف" مانعی ندارد، فقط نامهای مذهبی را نمی توان به غیر مذهبی تغییر داد.
اینجا همان قهقرایی است که جامعه، رژیم جمهوری اسلامی را بدان کشانده است؛ دوزخ فلاکت باری که در آن مردم به استبداد دینی و همه نمادهای آن پشت کرده و آن را گام به گام از زندگی خود بیرون می کنند.
مردمی که یا برای روزه نگرفتن در ملاءعام کتک خوردند یا شاهد روی زمین کشیده شدن دختران توسط یک عده مزدور قلدر به خاطر نمایان شدن تار مو شدند، جوانانی که به خاطر شرکت در جشن تولد، میهمانی و رقص و شادی کتک خوردند، بازداشت شدند و مجبور به پرداخت جریمه شدند، عروس و دامادی که جشن عروسی شان به عزا تبدیل شد، زیرا رعایت "موازین اسلامی" رژیم را نکردند، همه و همه جامعه را آنچنان از دین و آیین حکومتی بیزار کرده که می خواهد حتی نامهای مذهبی خود را تغییر داده و اسمی سکولار بر خود بگذارد.
یک روز علم الهدی گفت "کنسرت بی بند و باری و مطرب بازی است"، همریشان او هم در دیگر شهرها به دنبال او ناله و شیون سر دادند که چرا مسجدها خالی شده اند. حجت الاسلام کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران، فریاد برآورد هیهات که جامعه سکولار شده و نهضت مسجد سازی راه انداختند. حجت الاسلام محسن قرائتی گله کرد که شهرکهای جدیدی در کشور ساخته می شود، ولی هیچکس حاضر نیست در آن منطقه مسجد بسازد. گفتند مدرسه اسلامی شود، دانشگاه اسلامی شود، ادارات اسلامی شود.
حال جامعه آنقدر از این شارلاتان بازیها بیزار شده که دیگر اسمش را هم نمی خواهد نشانی از آن داشته باشد.
در قواعد جدید رژیم داعشی امکان تغییر نامهای مذهبی ممنوع شده، مگر آنکه یک نام مذهبی با نام مذهبی دیگری جایگزین شود. بنابراین شهروندان از این پس حق تغییر نام یا انتخاب نام دلخواه خود برای فرزندان شان را ندارند. البته نگران نباشید، تغییر نامهای "غیرمذهبی و غیرمتعارف" مانعی ندارد، فقط نامهای مذهبی را نمی توان به غیر مذهبی تغییر داد.
اینجا همان قهقرایی است که جامعه، رژیم جمهوری اسلامی را بدان کشانده است؛ دوزخ فلاکت باری که در آن مردم به استبداد دینی و همه نمادهای آن پشت کرده و آن را گام به گام از زندگی خود بیرون می کنند.
Tuesday, 1 August 2017
فراسوی خبر... چهارشنبه ۱۱ مرداد بُمب ساعتی زیر مراسم حج
منصور امان
رژیم جمهوری اسلامی یک بازی خطرناک دیگر را در پهنه سیاست خارجی آغاز کرده که در مرکز تهدیدهای ناشی از آن بیش از هشتاد هزار شهروند ایرانی قرار گرفته اند. رویکرد دوگانه حاکمان ایران نسبت به اهداف و منافع مراسم مذهبی حج در سال جاری، همچون یک بُمب ساعتی، زیر سفر این دسته از شهروندان به عربستان به کار افتاده است.
پس از یکسال غیبت، رژیم ولایت فقیه در حالی دوباره به مُسلمانان ایرانی اجازه شرکت در مراسم حج را داده که اختلاف در دستگاه قُدرت پیرامون سیاست خارجی بُحران زای "نظام" در منطقه، چگونگی برخورد و مُدیریت پروژه حج را نیز با ابهام روبرو ساخته است.
ناگفته پیداست که سفر ده ها هزار شهروند ایرانی به گونه همزمان به کشوری در منطقه بُحرانی خاورمیانه که رژیم ولایت فقیه آن را رقیب منطقه ای خود می داند و به مُوازات آن، ارزش کلان اقتصادی حج، این گردشگری مذهبی را به گونه بدیهی به یکی از پارامترهای سیاست منطقه ای "نظام" بدل می سازد.
این پُرسش که سیاست مزبور در دوران "برجام" چگونه باید به نظر برسد، یکی از ابهامهای جدی در دستگاه قُدرت است. در حالی که بخشی از حُکومت خواهان گُسترش "نرمش قهرمانانه" به گره گاه های دیگر تنش در سیاست خارجی است، بخش دیگر که ابزارهای اصلی تعیین سیاست را در دست دارد، از توسعه نُفوذ و کسب و ایجاد تضمینهای بقا در آن سوی مرزها دفاع می کند.
مراسم حج نیز به گونه ناگُزیر در این چارچوب قرار می گیرد. جناح میانه حُکومت از آن به عُنوان "دیپلُماسی حج" یاد می کند که هدف آن را در استفاده از این مراسم برای تخفیف تنش در مُناسبات با عربستان سعودی، به عُنوان یک بازیگر مُهم منطقه ای نیز بازگو می کند. در مُقابل، باند حاکم ولی فقیه، مُدافع خط ثابت "نظام" در مورد این رویداد به عُنوان ابزاری برای قُدرت نمایی خارجی، تبلیغات، به چالش کشیدن رژیم عربستان و حتی ضربه زدن مُستقیم به آن (همچون بلوای خونین ۱۳۶۶) است.
از آنجا که براساس توازُن قُدرت در دستگاه قُدرت، باند مزبور حرف آخر را به زبان می آورد، بنابراین نمی توان انتظار داشت که خواست یا قصد جناح میانه حُکومت تغییری در سیاست غالب بدهد؛ همانگونه که کمپین لفظی دولت آقای روحانی با این مضمون، نتوانست مانع حمله به مراکز دیپلُماتیک عربستان در ایران و برگرداندن وضعیت به حالت تنش آلود معمول گردد.
مُخالفت آشکار پایوران باند ولی فقیه با شرکت در مراسم حج امسال، همین هدف را در برابر نهاده و گمان نمی رود با اعزام زائران ایرانی در این نُقطه پایان یافته باشد. اگرچه نزدیک شدن هر چه بیشتر ایالات مُتحده به عربستان می توان عاملی پرهیز دهنده برای ایجاد بُحران در حج باشد، اما هر گاه یک تنش محدود با سیاست کُلی سازگاری داشته باشد، امر مطلوب و خواسته خواهد بود.
به این یا آن صورت، هشتاد هزار شهروند ایرانی که از باورهای مذهبی خود پیروی می کنند، از نگاه هر دو جناح حُکومت به ابزاری برای رقابت و پیشبُرد یک سیاست مُعین که کمترین ربطی به انگیزه آنان ندارد، تبدیل شده اند. آنها ملاط و آسیبهای جانبی طرحهای حُکومتی به شمار می روند که از دین به مثابه ارابه حمل هدفهایش استفاده می کند.
پس از یکسال غیبت، رژیم ولایت فقیه در حالی دوباره به مُسلمانان ایرانی اجازه شرکت در مراسم حج را داده که اختلاف در دستگاه قُدرت پیرامون سیاست خارجی بُحران زای "نظام" در منطقه، چگونگی برخورد و مُدیریت پروژه حج را نیز با ابهام روبرو ساخته است.
ناگفته پیداست که سفر ده ها هزار شهروند ایرانی به گونه همزمان به کشوری در منطقه بُحرانی خاورمیانه که رژیم ولایت فقیه آن را رقیب منطقه ای خود می داند و به مُوازات آن، ارزش کلان اقتصادی حج، این گردشگری مذهبی را به گونه بدیهی به یکی از پارامترهای سیاست منطقه ای "نظام" بدل می سازد.
این پُرسش که سیاست مزبور در دوران "برجام" چگونه باید به نظر برسد، یکی از ابهامهای جدی در دستگاه قُدرت است. در حالی که بخشی از حُکومت خواهان گُسترش "نرمش قهرمانانه" به گره گاه های دیگر تنش در سیاست خارجی است، بخش دیگر که ابزارهای اصلی تعیین سیاست را در دست دارد، از توسعه نُفوذ و کسب و ایجاد تضمینهای بقا در آن سوی مرزها دفاع می کند.
مراسم حج نیز به گونه ناگُزیر در این چارچوب قرار می گیرد. جناح میانه حُکومت از آن به عُنوان "دیپلُماسی حج" یاد می کند که هدف آن را در استفاده از این مراسم برای تخفیف تنش در مُناسبات با عربستان سعودی، به عُنوان یک بازیگر مُهم منطقه ای نیز بازگو می کند. در مُقابل، باند حاکم ولی فقیه، مُدافع خط ثابت "نظام" در مورد این رویداد به عُنوان ابزاری برای قُدرت نمایی خارجی، تبلیغات، به چالش کشیدن رژیم عربستان و حتی ضربه زدن مُستقیم به آن (همچون بلوای خونین ۱۳۶۶) است.
از آنجا که براساس توازُن قُدرت در دستگاه قُدرت، باند مزبور حرف آخر را به زبان می آورد، بنابراین نمی توان انتظار داشت که خواست یا قصد جناح میانه حُکومت تغییری در سیاست غالب بدهد؛ همانگونه که کمپین لفظی دولت آقای روحانی با این مضمون، نتوانست مانع حمله به مراکز دیپلُماتیک عربستان در ایران و برگرداندن وضعیت به حالت تنش آلود معمول گردد.
مُخالفت آشکار پایوران باند ولی فقیه با شرکت در مراسم حج امسال، همین هدف را در برابر نهاده و گمان نمی رود با اعزام زائران ایرانی در این نُقطه پایان یافته باشد. اگرچه نزدیک شدن هر چه بیشتر ایالات مُتحده به عربستان می توان عاملی پرهیز دهنده برای ایجاد بُحران در حج باشد، اما هر گاه یک تنش محدود با سیاست کُلی سازگاری داشته باشد، امر مطلوب و خواسته خواهد بود.
به این یا آن صورت، هشتاد هزار شهروند ایرانی که از باورهای مذهبی خود پیروی می کنند، از نگاه هر دو جناح حُکومت به ابزاری برای رقابت و پیشبُرد یک سیاست مُعین که کمترین ربطی به انگیزه آنان ندارد، تبدیل شده اند. آنها ملاط و آسیبهای جانبی طرحهای حُکومتی به شمار می روند که از دین به مثابه ارابه حمل هدفهایش استفاده می کند.
Subscribe to:
Posts (Atom)